loading...
کلاس 302 دبیرستان دکتر حسابی
علی فرهاد نیا بازدید : 20 شنبه 13 اردیبهشت 1393 نظرات (0)
در اوایل قرن شانزدهم میلادی در دهکده ای نزدیک شهر «استرتفورد» در ایالت واریک انگلستان، زارعی به نام ریچارد شکسپیر زندگی می کرد. یکی از پسران او «جان» در حدود سال 1551 در شهر استرتفورد به شغل پوست فروشی مشغول شد و «ماری آردن» دختر یک کشاورز ثروتمند را به همسری برگزید. ماری در 26 آوریل 1564 پسری به دنیا آورد و نامش را «ویلیام» گذاشت. این کودک به تدریج پسری فعال ، شوخ و شیطان شد ، به مدرسه رفت و زبان لاتین و یونانی را فرا گرفت. ولی به علت کسادی شغل پدرش ناچار شد برای امرار معاش، مدرسه را ترک کند و شغلی برای خود برگزیند. برخی می گویند كه او ابتدا شاگرد يك قصاب شد و چون از دوران نوجوانی دلبستگی شديدي به ادبیات داشت، در موقع کشتن گوساله خطابه می سرود و شعر می گفت.
در سال 1582 موقعی که هجده ساله بود، دلباخته دختری بیست و پنج ساله به نام «آن هثوی» از دهکده مجاور شد و با یکدیگر عروسی کردند و به زودی صاحب سه فرزند شدند. از آن زمان، زندگی پر حادثه شکسپیر آغاز شد و به قدری تحت تأثیر هنرپیشگان و هنر نمایی آنان قرار گرفت که تنها به لندن رفت تا موفقیت بیشتری کسب کند و بعداً بتواند زندگی مرفه تری برای خانواده خود فراهم نماید.
پس از ورود به لندن، به سراغ تماشاخانه های مختلف رفت و در آنجا به حفاظت از اسبهای مشتریان مشغول شد، ولی کم کم به درون تماشاخانه راه یافت و به تصحیح نمایشنامه های ناتمام پرداخت و کمی بعد روی صحنه تئاتر آمد و به ایفاي نقش پرداخت. بعداً وظایف دیگر پشت صحنه را به عهده گرفت. این تجارب گرانبها برای او بسیار مورد استفاده واقع شد و چنان با مهارت کارهایش را پیگیری کرد که حسادت هم قطاران را برانگیخت.
در آن دوره هنرپیشگی و نمایشنامه نویسی حرفه ای محترم و محبوب تلقی نمی شد و طبقه متوسط که تحت تأثیر تلقینات مذهبی قرار داشتند ، آن را مخالف شئون خویش می دانستند. تنها طبقه اعیان و طبقات فقیر بودند که به نمایش و تماشاخانه علاقه نشان می دادند. در آن زمان بود که شکسپیر قطعات منظومی سرود که باعث شهرت او شد و در سال 1594 دو نمایش کمدی در حضور ملکه الیزابت اول در قصر گوینویچ بازی کرد و در 1597 اولین کمدی خود را به نام «تقلای بی فایده عشق» در حضور ملکه نمایش داد و از آن به بعد، نمایشنامه های او مرتباً تحت حمایت ملکه به صحنه تئاتر می آمد.
الیزابت در سال 1603 زندگی را بدرود گفت، ولی تغییر خاندان سلطنتی باعث تغییر رویه ای نسبت به شکسپیر نشد . جیمز اول به شکسپیر و بازیگرانش اجازه رسمی برای نمایش اعطا کرد . نمایشنامه های او در تماشاخانه «گلوب» که در ساحل جنوبی رود تیمز قرار داشت ، بازی می شد. بهترین نمایشنامه های شکسپیر درهمین تماشاخانه گلوب به اجرا درآمد. هرشب شمار زیادی از زنان و مردان آن روزگار به این تماشاخانه می آمدند تا شاهد اجرای آثار شکسپیر توسط گروه پر آوازه «لرد چیمبرلین» باشند. اهتزاز پرچمی بر بام این تماشاخانه نشان آن بود که تا لحظاتی دیگر اجرای نمایش آغاز خواهد شد . در تمام این سالها خود شکسپیر با تلاشی خستگی ناپذیر - چه در مقام نویسنده و چه به عنوان بازیگر- کار می کرد . این گروه، علاوه بر آثار شکسپیر، نمایشنامه هایی از سایر نویسندگان و از جمله آثار «کریستوفر مارلو» و نویسنده نو پای دیگر به نام «جن جانسن» را نیز به اجرا در می آورند ، اما آثار «ویلیام شکسپیر» بیشترین تعداد تماشاگران را به آن تماشاخانه می کشید.
شکسپیر بزودی موفقیت مادی و معنوی به دست آورد و سرانجام در مالکیت تماشاخانه سهیم شد. این تماشاخانه در سال 1613 در ضمن بازی نمایشنامه «هانری هشتم» سوخت و سال بعد، دوباره افتتاح شد ، که آن زمان دیگر شکسپیر حضور نداشت ، چون با ثروت سرشار خود به شهر خویش برگشته بود. شکسپیر در سال 1610 یعنی در 46 سالگی دست از کار کشید و به استرتفورد بازگشت، تا در آنجا از هیاهوی زندگی در شهر لندن دور باشد. چرا که حالا دیگر کم و بیش آنچه را که در همه آن سالها در جستجویش بود، به دست آورده بود. نمایشنامه هایی که در این دوره از زندگی اش نوشت، عبارتند از« زمستان» و «توفان» که اولین بار در سال 1611 به اجرا در آمدند.
در آوریل سال 1616 شکسپیر چشم از جهان بست و گنجینه بی نظیر ادبی خود را برای هموطنان خود و تمام مردم دنیا بجا گذاشت . آرمگاه او در کلیسای شهر استرتفورد قرار دارد و خانه مسکونی او با وضع اولیه خود همیشه زیارتگاه علاقمندان به ادبیات بوده و هر سال در آن شهر جشنی به یاد این مرد بزرگ برپا می گردد.

مجموعه آثار
با توجه به تعداد نمایشنامه هایی که هر ساله از شکسپیر به روي صحنه می رفت، می توان این طور نتیجه گرفت که او آنها را بسیار سریع می نوشته است. مثلا گفته شده او فقط دو هفته وقت صرف نوشتن نمایشنامه «زنان سر خوش وینزر» (که در سال 1601 اجرا شد) کرده است . شکسپیر بیشتر نمایشنامه هایش را در اتاق کوچکی در انتهای ساختمان تماشاخانه نوشته است. به احتمال زیاد، شکل فشرده ای از نمایشنامه را - از طرح داستان گرفته تا شخصیتها و سایر عناصر نمایشی- با شتاب به روی کاغذ می آورده... بعد آن را کمی می پرورانده و در پایان، زمانی که بازیگرها خود را با نقشهای نمایشی انطباق می دادند ، شکل نهایی آن را تنظیم می کرده است.
طرحهای شکسپیر اغلب چیز تازه ای نیستند. در حقیقت او این قصه را از خود خلق نمی کرده، بلکه آنها را از منابع مختلفی مثل تاریخ، افسانه های قدیمی و غیره بر می گرفته است. یکی از منابع آثار شکسپیر کتابی به نام «شرح وقایع انگلستان، اسکاتلند و ایرلند» اثر «هالینشد» بوده است. شکسپیر قصه های بسیاری از نمایشنامه هاي خود از جمله «هانری پنجم»، «ریچارد سوم» و «لیر شاه» را از همین کتاب گرفت.
 از دیگر آثاری که از نمایشنامه های شکسپیر به جا مانده است، می توان به : هملت، شب دوازدهم، اتللو، هانری چهارم، هانری پنجم، هانری ششم، تاجر ونیزی، ریچارد دوم، آنطور که تو بخواهی، رومئو و ژولیت، مکبث، توفان، تلاش بی ثمر عشق ... اشاره کرد.
نمایشنامه رومئو و ژولیت در پنج پرده و بیست و سه صحنه تنظیم شده و اگر نمایشنامه تیتوس اندرونیکوس را به حساب نیاوریم ؛ اولین نمایشنامه غم انگیز شکسپیر محسوب می شود. تاریخ قطعی تحریر آن معلوم نیست و بین سالهای 1591 و 1595 نوشته شده، ولی سبک تحریر و نوع مطالب و قراین دیگر نشان می دهد ، که قاعدتاً بایستی مربوط به سال 1595 باشد.
هملت بزرگ ترین نمایشنامه تمامی اعصار است. هملت بر تارک ادبیات نمایشی جهان خوش می درخشد و دارای نقاط اوج، جلوه ها و لحظات بسیار کمیک است. می توان بارها و بارها سطری از آن را خواند و هر بار به کشفی تازه نایل شد. می توان تا دنیا ، دنیاست آن را به روی صحنه آورد و باز به عمق اسرار آن نرسید. اين نمايشنامه، انسان را در خود گم می کند، گاه به بن بست می رسد، گاه لحظاتی سرشار از خوشی و لذت می آفریند و گاه انسان را به اعماق نومیدی می کشاند. بازی در این نقش، انسان را با تمام ذهن و روحش درگیر خود می کند و او را در خود فرو می برد.

N1

علی فرهاد نیا بازدید : 21 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)

تلفن هوشمند اوپو N1 با قیمت 599 دلار در راه است

شرکت اوپو (Oppo)، تولید کننده تلفن های هوشمند، در میان طرفداران اندروید در حال دست و پا کردن یک جایگاه ویژه برای خود است. این شرکت چینی با تمرکز بر روی مشخصه های تلفن های رده بالا و انعطاف پذیری نرم افزاری توجهات زیادی را به سمت خود جلب کرده.

آخرین محصول این شرکت N1 نام دارد، و اوپو در نظر دارد توسط این تلفن رده بالای خود به طور جدی برای سایر پرچم داران شاخ و شانه بکشد.

اوپو N1 به یک نمایشگر 5.9 اینچی 1080 پیکسلی از نوع IPS، پردازشگر 4 هسته ای 1.7 گیگاهرتزی اسنپدراگون 600، 2 گیگابایت رم و 16 یا 32 گیگابایت حافظه ذخیره سازی مجهز است.

در میان مشخصات فنی این تلفن، دو مشخصه وجود دارد که بیش از مابقی خود را نشان می دهند. یک دوربین 13 مگاپیکسلی که با چرخاندن از شما یا محیط پیرامونتان عکس می گیرد.

مشخصه چشمگیر دیگر وجود نسخه محبوب سیانوژن مُد (CyanogenMod) است. البته به خریدارن این امکان داده می شود که بین اندروید 4.2.2 جیلی بیلی با پوسته اوپو، و سیانوژن مُد یکی را انتخاب کنند.

این تلفن هوشمند از هفته آینده با قیمت 599 دلار در آمریکا و 449 یورو در اروپا به فروش خواهد رسید.

علی فرهاد نیا بازدید : 13 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)

قتل جسی جیمز توسط رابرت فورد بزدل

 

 

"اون همیشه چیزایی بالاتر از اون چیزایی که می تونه درست می کنه. وقتی اون تو خونه ست اتاق ها گرم به نظر می رسن.باران قوی تر می باره.ساعت ها می ایستن.صداها قوی تر به گوش می رسن".       

 فیلم "قتل جسی جیمز توسط رابرت فورد بزدل"فیلمی است در قالب وسترن.اما نه شبیه وسترن های جان فورد .بلکه وسترنی شاعرانه و نو آور در تصویر و صدا و دیالوگ و حتی اسب!برش های تصویری که در فیلم می بینیم همه گویای شخصیت درونی جسی جیمز هستند:گندم زار ،صحنه ی کوهستان،برف،حرکت تند ابرها با برجستگی زیاد،باران،بازی نور خورشید در اتاق نیمه تاریک،آب یخ زده زیر پای جسی جیمز،محو شدگی کناره های تصویرو...همگی مانند چهار فصل سال،فصل هایی از روح و جسم جسی جیمز این اسطوره و قهرمان و یاغی کشور امریکا را به بیننده نشان می دهند.البته نباید از موسیقی فیلم و صدای خنده هایی  که یکدفعه به سکوتی آزار دهنده تبدیل می شوند و همچنین موسیقی که شلیک گلوله ایجاد می کند غافل ماند.این فیلم یک کلاس آموزشی ست درباره ی نورپردازی ، ترکیب تصویری و صدا،حرکت،دیالوگ و حتی حالت چهره ها در موقعیت های مختلف که شاید برای اولین بار در یک فیلم، این گونه موفق عمل کرده است.در واقع هر تصویر یک تابلوی نقاشی است در جلوی چشم بیننده.

"جسی جیمز"اسطوره ای نزدیک به زندگی تک تک ملت آمریکاست.بر خلاف اسطوره های ما(رستم و سهراب و ...)که حتی در باور نیمه ی واقعی آن شک داریم،چه رسد به نیمه ی خیالی اش،این قهرمان برخاسته از دل مردمی ست که وجود خارجی دارند،مثل خود جسی جیمز!

فیلم اقتباسی ست از رمانی نوشته ی ران هانسن."آندرو دومنیک"، کارگردان فیلم،با نشان دادن روابط جسی جیمز با همسر و فرزندانش و با گروهش به خوبی توانسته زندگی این قهرمان را نشان دهد:

راوی-"( در رابطه با دو فرزند جسی جیمز) اونا نمی دونستن پدرشون چه طور زندگی می کنه یا چرا اونا همش در حرکتن. اونا حتی اسم پدرشون رو هم نمی دونستن".

وجود راوی نه تنها به فیلم ضربه نزده، بلکه بیننده گاهی احساس می کند به طور مستقیم با جسی جیمز صحبت می کند یا اینکه در زندگی خصوصی او می تواند به طور آزادانه فضولی کند.در قسمتهایی که با گزارش تصویری نمی توان موقعیت و فضا را نشان داد،کارگردان به گزارش کلامی رو می آورد :

راوی-"(در ابتدای فیلم درباره ی جسی جیمز) او تا میانسالی بزرگ شد .او تو یه خونه یییلاقی تو خیابون وودلند زندگی می کرد. او تو یه صندلی سنگی می نشست و تو عصرها سیگار می کشید و زنش اون دستای صورتیشو با دامنش پاک می کرد و خبرای خوشی از دو تا بچشون می داد".

بازی خوب "براد پیت" در نقش جسی جیمز بی شک یکی از بازی های به یاد ماندنی و شاید بتوان گفت شاهکار این بازیگر محسوب می شود. یکی از دلایل موفقیت پیت این بود که جسی جیمز و او هر دو اهل از اسپرینگ فیلد ایالت میسوری هستند. که این می توانست باعث شود "براد پیت" نزدیکی زیادی بین خود و جسی احساس کند" پیت "خود گفته است که از این شباهت احساس غرور می کند. وی با بازی در این نقش توانست در جشنواره ی فیلم ونیز جایزه ی بهترین بازیگر مرد را به دست بیاورد.

جسی ،قهرمان فیلم،شخصیتی است فوق العاده باهوش!تجربه های او از 25  سرقت (از سال 1867 تا 1881) همراه با گروهش ، باعث شده در قبال افرادش تیزبین باشد و با هر حرکت آنها، به نیتشان پی ببرد.طوری که نمی تواند به کسی اعتماد کند.جیمز در یکی از دیالوگهایش می گوید جان نیومن در رابطه با او چنین نوشته است:"اون گفت من نمی تونم به دوتا مرد تو هزار تا اعتماد کنم. و حتی در مورد اونا هم من حواسم به اطرافم هست". دو مردی که جیمز برای سرقت آینده اش انتخاب می کند یکی چارلز فورد هست و آن یکی رابرت فورد.چارلز همیشه می خندد.خیلی هم خوب می خندد!دلنشین! ولی ترسو و بی اراده ست.از جسی جیمز می ترسد. ولی هیچ عکس العملی نشان نمی دهد. رابرت فورد(کیسی افلک) شخصیت مقابل جسی جیمز است.درونیاتش همیشه در قیافه اش جلوه می کنند. جوانی بیست ساله که از دوازده سالگی با شنیدن قهرمانی های جسی جیمز عاشق او شده ، و کلی وجه اشتراک بین خودش و معشوق ! اش پیدا کرده است. خاطراتش در باره ی جسی جیمز را یادداشت می کند و باعث می شود دیگران او را مسخره کنند.اما وقتی با جسی روبرو می شود، همیشه مورد تمسخر او قرار می گیرد.طوری که وقتی سر میز به درخواست جسی اشتراکاتشان را می شمارد،سرخورده از خنده های جسی بلند شده و میز را ترک می کند.:

- رابرت :"پدر تو یه پیشوا بود تو کلیسا و پدر منم تو بهار تو کلیسا یه پیشوا بود.تو کوچکترین از سه تا پسر خانواده ی جیمز هستی. من کوچکترین پسر از پنج تا پسر خانواده ی فورد هستم. بین منو چارلی سه تا برادر هست که یکیشون ویلبور،اسمش 6 تا حرف داره وبین تو و فرانک یه برادر هست رابرت که اونم 6 تا حرف داره و اسم مذهبی منم رابرت هست.تو چشای آبی داری.من چشای آبی دارم.تو پنج فوت و هشت اینچ هستی منم پنج فوت و هشت اینچم.من یه لیست بلند دارم حتی از لباسای شبت از وقتی پنج سالم بود"  .

شاید جسی به اندازه ای که به رابرت شک دارد ،به کس دیگری مشکوک نیست.در حالی که رابرت شیفته ی او می باشد.اگر به جای رابرت ،چارلی جسی را می کشت ، می شد جسی را قهرمانی ابله که بوسیله ی تعریف وتمجید های دیگران به اسطوره تبدیل شده ،پنداشت. ولی وقتی چارلی و رابرت هردو سوراخ اسلحه را از پشت به سمت جسی می گیرند و رابرت زودتر شلیک می کند،بیننده به اسطوره ایمان می آورد.آن هم در حالی که جسی جیمز قبل از شلیک گلوله انعکاس تصویر رابرت را در تابلو می بیند.ولی هیچ عکس العملی نشان نمی دهد.جسی جیمز از زندگی کردن با اسم مستعار خسته شده است.از اینکه همیشه باید نسبت به اطرافیان خود شک کند. برای خانواده اش مانند مرد غریبه ای ست که گاهی از خانه ی آنها گذر می کند.در واقع هیچ دوستی برای خود ندرد.در نگاه همه انسانی ست که از هیچ چیز نمی ترسد و به هیچ کس وابستگی ندارد.ولی جدای از همه ی اینها بیننده خوب درک می کند جسی یک انسان است با تمام نیازهایش.او شلیک گلوله ی رابرت را می بیند ،در حالی که در برابر تابلویی از یک اسب ایستاده است . و می میرد.این تصویر پیوندی است با تصویری که جسی بعد از کتک زدن پسرکی سرش را به اسبش تکیه داده و گریه می کرد.اسب و اسلحه (که هیچ وقت جسی از خودش جدا نمی کند) دو دوست همیشگی اش هستند.اما وقتی می میرد که برای اولین بار اسلحه اش را از خودش جدا می کند.در واقع بر خلاف عقیده ی رابرت که به کشتن جسی افتخار می کند ،این خود جسی جیمز است که خودش را می کشد و رابرت را بزدل می سازد!

برعکس بیشتر فیلم هایی که با مردن شخصیت اصلی تمام می شوند ، این فیلم 160 دقیقه ای ادامه می یابد.صحنه ی باشکوه وداع با جسی جیمز که عکسهایی زیبا از جسد او به همراه دارد و به دنبال آن فروخته شدن جسم این قهرمان ، نقطه ی اتصالی است بین دو قسمت فیلم.رابرت و چارلی که دو ضد قهرمان در ادامه ی فیلم هستند برای مدتها به اجرای صحنه ی قتل جسی جیمز می پردازند.طوری که رابرت بیش از 800 بار جسی جیمز را می کشد! رابرت مغرور است از اینکه این یاغی را کشته.اما چارلی ناراحت است.چون دلش می خواهد خودش جسی را می کشت وعاقبت نیز خودکشی می کند. رابرت  نه تنها به خاطر کشتن جسی جیمزِ قانون شکن هیچ حمایت و تشویقی از جانب مردم نمی بیند بلکه از طرف انها تحقیر می شود(همان گونه که همیشه جسی جیمز تحقیرش می کرد).مردم از اینکه رابرت قهرمانِ یاغی آنها را کشته، سخت از او بیزارند   ( ترانه ای که برای رابرت ساخته اند و می خوانند):

 

"جسی جیمز کسی بود که خیلی ها رو کشته بود

خیلی از قطارها رو زده بود

و

او دل و قلب شجاعی داشت

خوب جسی یه همسر داشت که براش سوگواری کنه

۳ تا بچه

اونها شجاع بودن

اما اون بزدل کوچیک کسی بود که به اون شلیک کرده بود

جسی جیمز رو تو قبر خوابوند

اون بزدل کوچیک رابرت فورد بود

من شگفت زده ام اون چه جور احساسی داره

برای اینکه اون با جسی جیمز غذا می خورد

با جسی جیمز می خوابید..."

 

رابرت در برابر دوست دخترش اعتراف می کند به خاطر پاداش و نیز از ترس کشته شدن توسط جسی جیمز، او را کشته است. اما خودش نیز نمی داند وسیله ای بوده در دست دولت تا جسی جیمز را بکشد.  تا اینکه دلش برای قهرمان دوران کودکی اش تنگ می شود واز کشتن او پشیمان است.اما این خود رابرت است که جسی جیمز را به یک قهرمان همیشگی تبدیل کرده است...در پایان نیز با شلیک گلوله ی کسی که ملت و دولت برای کشتنش فرستاده اند می میرد.با همان شهرتی که جسی جیمز داشته...اما تنها ... .

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 322
  • کل نظرات : 15
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 16
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 96
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 104
  • بازدید ماه : 128
  • بازدید سال : 661
  • بازدید کلی : 12,540